همشهری داستان

داستان کوتاه را اینجا بخوانید ...

همشهری داستان

داستان کوتاه را اینجا بخوانید ...

چه کنم با شرم گناه

مردی از اهل حبشه نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول الله! گناهان من بسیار است، آیا در توبه به روی من باز است؟
پیامبر (ص) فرمود: آری راه توبه بر همگان، هموار است. تو نیز از آن محروم نیستی.
مرد حبشی از نزد پیامبر (ص) رفت. مدتی نگذشت که بازگشت و گفت: یا رسول الله! آن هنگام که معصیت می کردم، خداوند مرا می دید؟ پیامبر (ص) فرمود: آری، می دید.
مرد حبشی، آهی سرد از سینه بیرون داد و گفت: توبه، جرم گناه را می پوشاند، چه کنم با شرم آن؟
در دم نعره ای زد و جان داد.
نظرات 2 + ارسال نظر
حامد سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ب.ظ http://akhtarsepehr.blogsky.com

سلام یه وب جالب در مورد نجوم دارم هر روز هم چندبار به روز میشه حتما سر بزنید و نظرات خودتونو به ما منتقل کنید

تو نظر سنجی هم شرکت کنید


با تشکر

راحیل چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ب.ظ http://hatef88.blogsky.com

نمیدونم اونا خیلی رقیق القلب بودن یا ما خیلی پررو ایم؟
اونا گناهاشون خیلی بزرگ بوده یا گناهای ما خیلی کوچیکه؟

سلام
ما یکم پر روییم ..
گناه گناهه .. بزرگی و کوچیکی هم نداره ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد