همشهری داستان

داستان کوتاه را اینجا بخوانید ...

همشهری داستان

داستان کوتاه را اینجا بخوانید ...

بوسیدن آینه

بوسیدن آینه


در تورنتو کانادا یه دانشگاه بود . تازگی ها مد شده بود دخترها وقتی می رفتن تو دستشویی ، بعد از آرایش کردن آیینه رو می بوسیدن تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه . مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود. موضوع رو با رییس دانشگاه در میون می ذاره . فرداش رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع می کنه جلوی در دستشویی و می گه :
کسانیکه که این کار رو می کنن خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت می کنن . حالا برای اینکه شما ببینین پاک کردن جای رژ لب چقدر سخته ، یه بار جلوتون پاک می کنه .
مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد تو توالت ، بعد که دستمال خیس شد ، شروع کرد به پاک کردن آینه .
از اون به بعد دیگه هیچکس آیینه ها رو نبوسید!

سرخ پوست ها و رئیس جدید

سرخ پوست ها و رئیس جدید


اعضای قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»

رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»

پاسخ: «اینطور به نظر میاد»، پس رییس به مردان قبیله دستور میده که ...

بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟»

پاسخ: «صد در صد»، رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»

پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!

رییس: «از کجا می دونید؟»

پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن!

داستان زیبای شرلوک هلمز

داستان زیبای شرلوک هلمز



شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: "نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟...

" واتسون گفت:"میلیون ها ستاره می بینم".هلمز گفت: "چه نتیجه ای می گیری؟". واتسون گفت: "از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد ".
شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت: "واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند

پیمانکار آمریکایی، مکزیکی، ایرانی ! ...

پیمانکار آمریکایی، مکزیکی، ایرانی ! ...


تعمیر و نگهداری از کاخ سفید بصورت یک مناقصه مطرح شد.
یک پیمانکار
آمریکایی، یک مکزیکی و یک ایرانی در این مناقصه شرکت کردند.

پیمانکار آمریکایی پس از بازدید محل و بررسی هزینه ها مبلغ پیشنهادی خود را 900 دلار اعلام کرد.
مسؤل کاخ سفید دلیل قیمت گذاری اش را پرسید و وی در پاسخ گفت:
400 دلار بابت تهیه مواد اولیه + 400 دلار بابت هزینه های کارگران و ... + 100 دلار استفاده بنده.

پیمانکار مکزیکی هم پس از بازدید محل و بررسی هزینه ها مبلغ پیشنهادی خود را 700 دلار اعلام کرد.
300 دلار بابت تهیه مواد اولیه + 300 دلار بابت هزینه های کارگران و ... + 100 دلار استفاده بنده.

اما نوبت به پیمانکار ایرانی که رسید بدون محاسبه و بازدید از محل به سمت مسؤل کاح سفید رفت
و در گوشش گفت: قیمت پیشنهادی من 2700 دلار است!!!
مسؤل کاخ سفید با عصبانیت گفت: تو دیوانه شدی، چرا 2700 دلار؟!!!!!
پیمانکار ایرانی در کمال خونسردی در گوشش گفت: آرام باش ...
..
1000 دلار برای تو ...... و 1000 برای من ....... و انجام کار هم با پیمانکار مکزیکی.
و پیمانکار ایرانی در مناقصه پیروز شد !!!!