همشهری داستان

داستان کوتاه را اینجا بخوانید ...

همشهری داستان

داستان کوتاه را اینجا بخوانید ...

زن کثیف

زن کثیف


در حال قدم زدن در خیابان بودم که با خانمی نسبتا کثیف و کهنه پوشی که شبیه زنان بی خانه بود روبرو شدم که از من ۲ دلار برای تهیه ناهار درخواست کرد.من کیف پولم را در آوردم و ۱۰ دلار برداشتم و ازش پرسیدم اگر من این پول را بهت بدم تو مشروب بجای شام می خری؟!نه,من نوشیدن مشروب را سالها پیش ترک کردم,زن بی خانه به من گفت.ازش پرسیدم آیا از این پول برای خرید بجای غذا استفاده می کنی؟زن بی خانه گفت:نه, من وقتم را یرای خرید صرف نمی کنم من همه وقتم را تلاش برای زنده ماندن نیاز دارم.من پرسیدم :آیا تو این پول را بجای غذا برای سالن زیبایی صرف می کنی؟تو خلی!زن بی خانه جواب داد.من موهایم را طی ۲۰ سال شانه نکردم!گفتم , خوب ,من این پول را بهت نمیدم در عوض تو رو به خانه ام برای صرف شام با من و همسرم می برم.زن بی خانه شوکه شد .همسرت برای این کارت تعصب و غیرت نشان نمی دهد؟ من می دانم من کثیفم و احتمالا یک کمی  هم بوی منزجر کننده دارم.گفتم: آن درست است . برای او مهم است دیدن زنی شبیه خودش بعد اینکه خرید و شانه کردن مو و مشروب را ترک کرده است!


نظرات 2 + ارسال نظر
هیس جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://l-liss.blogsky.com

این داستان آخری را بسیار دوست داشتم
سلام

سلام
ممنون که همیشه میای ... خوشحالم که خوشت اومده

زیتون 3002 یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ق.ظ http://zatun3002.persianblog.ir

سلام

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد